به گزارش شهرآرانیوز، در ظاهر، «ناجورها» داستانی جذاب و پرکشش دارد؛ یک کمدی اجتماعی که تلاش میکند با نقد رفتارها و روابط انسانی، هم خندهدار باشد و هم قابل تامل. اما در عمل، ضعف ساختاری و روایت نامنسجم، اولین مانع برای ارتباط مخاطب با فیلم است. فیلم با چند خط اصلی داستانی آغاز میشود که در ادامه پراکنده میشود و شخصیتها هر بار وارد موقعیتهایی میشوند که به سختی به هم پیوستگی دارند. این عدم انسجام در ریتم داستان باعث میشود که مخاطب حتی از نیمه فیلم به بعد، برای دنبال کردن منطق رخدادها دچار سردرگمی شود.
یک نکته مهم در نقد ساختاری «ناجورها» عدم تعادل میان خطوط داستانی مختلف است. شخصیتهای اصلی و فرعی، هر کدام داستانکهای خود را دارند که گاه به طور کامل در خدمت محور اصلی داستان نیستند. برای مثال، روابط میان شخصیتهای پژمان جمشیدی و محسن کیایی به عنوان زوج اصلی، بار کمدی و در عین حال اجتماعی فیلم را به دوش میکشد، اما گاه این تعاملها مصنوعی و کلیشهای به نظر میرسد و از پرداخت روان شخصیتها کاسته است.
از نظر شخصیتپردازی، فیلم در تلاش است تا شخصیتهای خود را با ویژگیهای قابل تشخیص و با خصوصیات اخلاقی متفاوت معرفی کند، اما در اجرا با محدودیتهایی روبروست. شخصیتها اغلب به قالبهای کلیشهای نزدیک هستند؛ مثلاً شخصیت شوخطبع و بیپروای جمشیدی یا فرد جدی و مقرراتمدار کیایی، که هرچند در ابتدای فیلم قابل تشخیصاند، اما با گذر زمان، تحولات روانی و رشد شخصیتها به خوبی منتقل نمیشود. این مسئله باعث شده که تماشاگر احساس کند شخصیتها بیشتر نقش ابزاری برای خلق موقعیتهای کمدی دارند تا شخصیتهای زنده و قابل باور.
دیالوگها نیز در بعضی لحظات تلاش میکنند طنز و نقد اجتماعی را با هم ترکیب کنند، اما گاه به نظر میرسد فیلم به جای خلق موقعیتهای طبیعی، بر شوخیهای لفظی تکیه کرده است که اثرگذاری کمتری دارند. در چند سکانس، تکیه بر جملات کلیشهای و واکنشهای پیشبینیشده باعث شده که حس تازگی و نوآوری از بین برود و ریتم کمدی کمی کند شود.
بازی پژمان جمشیدی و محسن کیایی یکی از جذابترین نقاط فیلم است، اما با این حال، این بازیگران در «ناجورها» از ظرفیت کامل خود استفاده نکردهاند. بازیها گاه بیش از حد تصنعی به نظر میرسد و توانایی ایجاد ارتباط عاطفی عمیق با مخاطب محدود شده است. حضور بازیگران دیگر مثل بیژن بنفشهخواه و گیتی قاسمی تا حدی توانسته تنوع شخصیتی و فضاسازی داستان را تقویت کند، اما در بسیاری از لحظات، شخصیتهای فرعی تنها نقش مکمل دارند و چندان فرصت بروز و تاثیرگذاری ندارند.
یکی از نکات مثبت بازیگری، هماهنگی میان جمشیدی و کیایی است؛ تعامل آنها، حتی در قالب موقعیتهای تکراری و کلیشهای، توانسته تا حدی بار کمدی را بر دوش بکشد. این زوج بازیگر، با تجربه و شناخت از ژانر کمدی، توانستهاند حتی در نقاط ضعف سناریو، مخاطب را همراه کنند.
فرحبخش در «ناجورها» تلاش کرده تا با فرم و تکنیکهای سینمایی، فضای کمدی و اجتماعی فیلم را تقویت کند، اما میزان موفقیت در این زمینه محدود است. فیلمبرداری، نورپردازی و تدوین استاندارد هستند و کارگردان با ریتم مناسب تلاش کرده تا روایت سریع و پرانرژی باشد، اما هماهنگی کامل میان فرم و محتوا مشاهده نمیشود. گاه تدوین شتابزده یا تغییرات ناگهانی زاویه دید باعث شده که انتقال حس موقعیت کمدی ضعیفتر شود.
موسیقی متن در خدمت خلق جو کمدی قرار دارد، اما انتخاب قطعات و شدت حضور موسیقی در سکانسها گاهی بیش از حد محسوس است و باعث میشود که فرم فیلم کمی از محتوای آن جلوتر حرکت کند. این عدم تطابق میان فرم و محتوا، یکی از دلایلی است که تجربه تماشای فیلم را برای مخاطب حرفهایتر کمتر رضایتبخش میکند.
یکی از اهداف اصلی «ناجورها»، ارائه نقدی اجتماعی در قالب کمدی است. فیلم تلاش کرده با موقعیتهای طنز و شخصیتهای مختلف، رفتارها و باورهای اجتماعی را به چالش بکشد. با این حال، ضعف در انسجام داستان و کلیشهای بودن شخصیتها، باعث شده که پیام اجتماعی فیلم به شکل مستقیم و قوی به مخاطب منتقل نشود. پیامها گاه بیش از حد آشکار و شعارگونه به نظر میرسند و عمق لازم برای یک کمدی اجتماعی واقعی ایجاد نمیشود.
«ناجورها» فیلمی است با ایدههای جذاب و بازیگرانی با تجربه در ژانر کمدی، اما در عمل، ضعف در ساختار روایی، شخصیتپردازی سطحی و عدم هماهنگی کامل میان فرم و محتوا باعث شده که اثر به جای یک کمدی اجتماعی تاثیرگذار، به یک قصه سرگرمکننده، اما نه چندان ماندگار تبدیل شود. تلاش فرحبخش برای خلق طنزی که هم بخنداند و هم نقد اجتماعی ارائه دهد، قابل احترام است، اما در اجرا با محدودیتهایی مواجه شده است.
به طور خلاصه، اگر دنبال یک تجربه سرگرمکننده سبک و گذرا هستید، «ناجورها» میتواند رضایت نسبی ایجاد کند، اما اگر انتظار یک کمدی اجتماعی عمیق با شخصیتپردازی و روایت منسجم دارید، فیلم در تحقق این هدف کمی ناکام میماند.
منبع: صباخبر